نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستنای نگاه تو پناهم ! تو ندانی چه گناهی ست
خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستنتو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی
خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستندیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستنامشب اشک من آزرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستنسوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست
آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن#شفیعی_کدکنی
برچسب : نویسنده : 3yashil52592 بازدید : 240