ترا دوست دارم چنین گفت و رفت
چه آهی در این سینه ام سفت و رفت
کلامی که هرگز به عمرم نگفت
به زیباترین وجهش آرست و رفت
همه آرزویم شنیدن از او
ترا دوست دارم نبایست و رفت
دلم غرق شوق آمدش چون شنید
تو گویی به جانم نفس جست و رفت
چه بیهوده شوقی که جانم گرفت
نفس نامده سینه آشفت و رفت
مرا دوست دارم نمیگفت کاش
کنارم به کین تاچنین گفت و رفت
ترا شنتیا دوست دارم به من
کجا میسزد تا که پرداخت و رفت
به نام خدای عشق...
شیفته(ابراهیم)
برچسب : نویسنده : 3yashil52592 بازدید : 219